چرا آرامش برای فکر های بیش فعال تهدیدآمیز است؟

به گزارش مجله افتخار، شبی آرام است و چراغ های شهر یکی یکی خاموش می شوند. بسیاری در آستانه خواب اند اما فکر برخی ها هنوز فعال است. یکی روی تخت در حال مرور گفت وگویی است که چند ساعت پیش داشته، دیگری به ایمیل هایی فکر می نماید که باید فردا بنویسد. بدن خسته است اما مغز به کارش ادامه می دهد، انگار دکمه خاموشی در آن وجود ندارد.

چرا آرامش برای فکر های بیش فعال تهدیدآمیز است؟

این فکر های بیش فعال از سکوت می ترسند. هرگاه محیط آرام می شود، موجی از افکار، تحلیل ها و نگرانی ها به سمت شان می تازد. برایشان سکوت به جای آرامش، یادآور خلأ و اضطراب است. به همین علت به سراغ کار، موسیقی، شبکه های اجتماعی یا هر فعالیتی می روند تا این صدای درونی را خاموش نمایند.

چنین فکر هایی معمولاً خلاق و پرانرژی اند اما همین انرژی زیاد می تواند به شکل اضطراب بروز کند. آن ها در حالت بی کاری احساس ناامنی می نمایند و تصور می نمایند اگر لحظه ای متوقف شوند، کنترل از دستشان خارج می شود. ترس از آرامش در واقع ترس از مواجهه با خود است. چون در سکوت است که فکر فرصت می یابد احساسات سرکوب شده، ترس ها و شک های پنهان را بالا بیاورد.

پرسش اصلی این است: چرا فکر های فعال به جای لذت از آرامش، آن را تهدید تلقی می نمایند؟ پاسخ در ترکیبی از زیست شناسی مغز، الگوهای رفتاری و تجربه های شخصی نهفته است. آرامش برای چنین فکری شبیه آینه ای است که تصویر واقعی او را نشان می دهد، تصویری که گاهی از تماشاش می ترسد.

1- مغز بیش فعال و چرخه دائمی تحریک

فکر بیش فعال (Overactive mind) معمولاً در سطح بالایی از تحریک عصبی (Neural arousal) عمل می نماید. این افراد حتی در زمان استراحت هم دچار فعالیت بالا در ناحیه پیش پیشانی (Prefrontal cortex) و سیستم لیمبیک (Limbic system) هستند که باعث تفکر مداوم و واکنش سریع به محرک ها می شود. در نتیجه وقتی محیط آرام است، مغز نمی تواند سطح فعالیتش را پایین بیاورد.

این شرایط شبیه موتوری است که حتی در حالت خلاص هم با صدای بلند کار می نماید. فکری که به حرکت دائمی عادت دارد، از کاهش تحریک می ترسد چون آن را نشانه ضعف می داند. در چنین شرایطی، سکوت باعث می شود فکر به جای آرام شدن، به جست وجوی محرک تازه برود و به افکار وسواسی یا نگرانی های قدیمی پناه ببرد. همین امر موجب می شود آرامش به جای حس امنیت، منبع اضطراب شود.

2- رابطه میان اضطراب و احتیاج به کنترل

بسیاری از افراد با فکر های بیش فعال از درون میل شدیدی به کنترل محیط و آینده دارند. آرامش برایشان به معنای از دست دادن کنترل است. چون سکوت و توقف، یادآور بی عملی و بی دفاعی است. مغز این افراد به طور ناخودمطلع میان فعال بودن و امن بودن رابطه ایجاد نموده است.

وقتی همه چیز در جریان است، احساس می نمایند اوضاع تحت کنترل است. اما وقتی لحظه ای هیچ کاری برای انجام دادن ندارند، مغز فوراً تهدید را احساس می نماید. در این حالت، اضطراب جایگزین سکون می شود. این همان چرخه ای است که در بسیاری از کارگران خستگی ناپذیر و دانش آموزان پرکوشش دیده می شود. فکر به جای لذت از استراحت، به سراغ بازسازی فعالیت می رود چون سکوت برایش بی ثباتی است نه آرامش.

3- نقش دوپامین در وابستگی به محرک ها

از منظر زیست شناختی، مغز به ترشح دوپامین (Dopamine) در هنگام فعالیت های لذت بخش یا موفقیت آمیز وابسته است. فکر بیش فعال به مرور یاد می گیرد که هر محرک تازه، پاداش شیمیایی به همراه دارد. نتیجه این است که مغز نمی تواند نبود محرک را تحمل کند.

وقتی فرد به طور مداوم بین تماس ها، پیغام ها، اخبار یا پروژه های تازه جابه جا می شود، مدار پاداش (Reward circuit) در مغز فعال می ماند. اما وقتی همه چیز ساکت است، سطح دوپامین کاهش می یابد و فکر احساس خلا می نماید. در نتیجه، شخص به سراغ هر چیز تازه ای می رود تا این افت شیمیایی را جبران کند. این همان الگویی است که باعث می شود آرامش، برای فکر های بیش فعال مانند خماری پس از ترک باشد.

4- ترس از مواجهه با خود

در نهایت، یکی از ریشه های اصلی ترس از آرامش در فکر های بیش فعال، ترس از مواجهه با خود است. در سکوت، فکر دیگر نمی تواند پشت انبوه افکار و وظایف پنهان شود. احساسات سرکوب شده، خاطرات ناراحت نماینده و پرسش های وجودی بالا می آیند. برای همین بسیاری از افراد ناخودمطلع از خلوت می گریزند و با شلوغ نگه داشتن فکر، از تماشا درون خود پرهیز می نمایند.

آرامش برای این فکر ها شبیه اتاقی تاریک است که ممکن است در آن با چیزهای نادیده و ترسناک روبه رو شوند. آن ها ترجیح می دهند چراغ ها را روشن نگه دارند حتی اگر نورش چشمشان را بسوزاند. ریشه این الگو معمولاً در تجربه های دوران کودکی یا فشارهای مداوم برای موفقیت است که باعث می شود فکر، سکون را با ضعف و بی کفایتی یکی بداند.

5- فرهنگ سرعت و ستایش مشغولیت

در دنیا امروز، سرعت معیاری برای ارزش گذاری شده است. انسان مدرن در فرهنگی زندگی می نماید که مشغول بودن را برابر با اهمیت داشتن می داند. در چنین جامعه ای، آرامش معنای تنبلی پیدا نموده است. فکر بیش فعال در این فضا تربیت می شود و از همان شروع می آموزد که باید در حال حرکت باشد تا ارزشمند تلقی شود.

وقتی فرد در این محیط به خود اجازه استراحت دهد، احساس می نماید از رقابت جا مانده است. بنابراین ناخودمطلع با اضطراب به سمت فعالیت بیشتر می رود. این رفتار به مرور درونی می شود و فکر حتی بدون فشار بیرونی، خود را وادار به شتاب می نماید. نتیجه این است که آرامش، از یک احتیاج طبیعی به تهدید روانی تبدیل می شود. چون فرد احساس می نماید هر لحظه توقف، او را از دیگران عقب می اندازد.

6- ناتوانی در خاموش کردن گفت وگوی درونی

فکر بیش فعال مانند رادیویی است که همواره روشن است. در پس زمینه هر لحظه، گفت وگویی درونی جریان دارد که اغلب شامل ارزیابی، نگرانی و تحلیل است. وقتی سکوت حاکم می شود، صدای این گفت وگو بلندتر شنیده می شود. همین باعث می شود بسیاری از افراد به جای تجربه آرامش، دچار ناآرامی شوند.

این گفت وگوی درونی معمولاً پر از قضاوت است. فکر از گذشته انتقاد می نماید، آینده را پیش بینی می نماید و میان این دو زمان، حال را از دست می دهد. وقتی هیچ محرکی بیرونی وجود ندارد تا حواس را منحرف کند، این صدا آشکارتر می شود. به همین علت، افراد بیش فعال اغلب از لحظه های سکوت یا مراقبه فرار می نمایند چون سکوت برایشان به معنای تنهایی با فکری است که آرام نمی گیرد.

7- توهم بهره وری و پاداش فکری از فعالیت مداوم

برای فکر های پرکار، هر لحظه سکون نوعی گناه محسوب می شود. مغز این افراد یاد گرفته است که با هر فعالیت تازه، احساس رضایت یا افتخار کوچکی به دست آورد. این پاداش فکری به مرور به اعتیاد تبدیل می شود. فعالیت، هرچند بی اهمیت، باعث ترشح مواد شیمیایی شادی آور می شود و فکر تصور می نماید در حال پیشرفت است.

اما این احساس پیشرفت اغلب توهمی است. فرد ممکن است ساعت ها صرف فعالیت های بی هدف کند فقط برای اینکه حس کند در حرکت است. آرامش، این توهم را از بین می برد و فکر را با واقعیت بی حرکت روبه رو می نماید. به همین علت، بسیاری از افراد نمی توانند ساکت بنشینند یا از زمان بدون هدف لذت ببرند چون فکرشان تنها در حالت در حال اجرا کار احساس امنیت می نماید.

8- تعارض میان خلاقیت و استراحت

فکر های بیش فعال معمولاً خلاق اند. ایده ها در آن ها سریع شکل می گیرد و ارتباط میان مفاهیم به سرعت برقرار می شود. اما این سرعت فکری هزینه دارد. وقتی مغز بی وقفه درگیر فراوری ایده است، توانایی اش برای بازسازی و تمرکز عمیق کاهش می یابد. برای شکل گیری ایده های بزرگ تر، احتیاج به دوره های خاموشی وجود دارد، اما فکر بیش فعال از این خاموشی می ترسد.

در حالی که بسیاری از هنرمندان و نویسندگان، از لحظه های سکوت برای زایش خلاقیت بهره می برند، فکر ناآرام آن را اتلاف زمان می بیند. او تصور می نماید اگر لحظه ای بیندیشد یا استراحت کند، از جریان خلاقیت عقب می ماند. در واقع، فکر فعال نمی فهمد که خلاقیت واقعی در فضای تهی رشد می نماید نه در شلوغی مداوم. این تناقض باعث می شود بسیاری از خلاقان دچار فرسودگی فکری شوند.

9- اضطراب وجودی در دوران مدرن

در لایه ای عمیق تر، ترس از آرامش ریشه در اضطراب وجودی (Existential anxiety) دارد. انسان معاصر بیش از هر زمان دیگری از تنهایی، پوچی و گذر زمان مطلع است. در سکوت، این مطلعی ها به سطح می آیند. فکر بیش فعال برای فرار از این واقعیت ها، خود را درگیر کار، تفریح و گفت وگوهای بی سرانجام می نماید. آرامش در چنین حالتی یادآور شنمایندگی هستی است.

وقتی همه چیز متوقف می شود، انسان با پرسش هایی روبه رو می شود که پاسخ روشنی ندارند: چرا کوشش می کنم؟ معنای این مسیر چیست؟ آیا چیزی از من باقی می ماند؟ این پرسش ها برای فکری که همواره درگیر عمل بوده، ترسناک است. بنابراین به جای تفکر، به فعالیت بازمی شود تا صدای این سؤالات را خاموش کند. به این ترتیب، اضطراب وجودی به نیرویی تبدیل می شود که فکر را در حرکت نگه می دارد.

10- نقش فناوری در تشدید ناآرامی فکری

فناوری مدرن با ساختار پاداش لحظه ای خود، فکر های بیش فعال را به سطحی تازه از تحریک رسانده است. تلفن های هوشمند، اعلان ها، پیغام ها و شبکه های اجتماعی باعث شده اند مغز در هر لحظه منتظر ورودی تازه باشد. حتی زمانی که هیچ پیغام یا خبری نمی رسد، فکر به طور ناخودمطلع در حالت آماده باش باقی می ماند.

در این شرایط، سکوت نه تنها ناآشنا بلکه ناخوشایند است. چون سیستم عصبی به محرک های سریع عادت نموده است، نبود تحریک برایش نوعی محرومیت محسوب می شود. فناوری با وعده اتصال دائمی، در واقع فکر را از تجربه خلوت محروم نموده است. به همین علت، لحظه ای بدون صفحه نمایش برای بسیاری از افراد برابر با بی قراری است.

خلاصه نهایی

فکر های بیش فعال از بیرون پرکوشش، خلاق و پرانرژی اند اما در درون با اضطراب و ناآرامی مزمن زندگی می نمایند. برای آن ها سکوت نوعی تهدید است نه آرامش، چون در نبود محرک بیرونی، افکار و احساسات پنهان بالا می آید. مغز آن ها به تحریک دائمی و ترشح دوپامین عادت نموده و هرگاه این جریان قطع شود، احساس بی معنایی و خلأ پیدا می نمایند. فرهنگ سرعت و فناوری مدرن نیز این چرخه را تقویت نموده است، به طوری که فکر دیگر نمی تواند خاموش شود. ترس از آرامش در واقع ترس از مواجهه با خویشتن است. تا زمانی که فکر نتواند بی حرکت بنشیند و با سکوت کنار بیاید، هر موفقیت بیرونی درونش را آرام نخواهد کرد. درمان در بازآموزی مغز برای پذیرش آرامش است، در اینکه سکون را نه نشانه ضعف بلکه فرصتی برای بازسازی و شناخت دوباره خود بداند.

❓ سؤالات رایج (FAQ)

1. چرا فکر های بیش فعال از آرامش می ترسند؟

زیرا سکوت باعث می شود فکر با افکار سرکوب شده، ترس ها و خلأهای درونی روبه رو شود. آرامش برای آن ها به جای امنیت، احساس بی ثباتی ایجاد می نماید.

2. آیا این ترس فقط در افراد مضطرب دیده می شود؟

نه. بسیاری از افراد خلاق یا پرکوشش نیز دچار فکر بیش فعال هستند، حتی اگر ظاهر آرامی داشته باشند. تفاوت در شدت و مطلعی از این الگو است.

3. آیا می توان این الگو را تغییر داد؟

بله. تمرین های مطلعی از بدن، تنفس، مراقبه (Meditation) و برنامه ریزی مطلعانه برای وقفه های کوتاه می تواند مغز را به آرامش عادت دهد.

4. فناوری چگونه این ناآرامی را تشدید می نماید؟

اعلان ها، پیغام ها و جریان بی وقفه اطلاعات باعث تحریک مداوم مدار پاداش در مغز می شوند و فکر را از تحمل سکوت بازمی دارند.

5. آیا فکر بیش فعال همواره نشانه مشکل است؟

نه. این نوع فکر می تواند منبع خلاقیت و ایده های نو باشد، اما وقتی از کنترل خارج شود، به اضطراب و فرسودگی منجر می شود.

6. چگونه می توان از آرامش واقعی لذت برد؟

با یادگیری نشستن در سکوت بدون قضاوت و تمرکز بر لحظه حال. این کار ساده به فکر می آموزد که آرامش نیز می تواند ایمن و سازنده باشد.

For international readers:

You are reading 1pezeshk.com, founded and written by Dr. Alireza Majidi -the oldest still-active Persian weblog- mainly written in Persian but sometimes visible in English search results by coincidence.

The title of this post is Why Stillness Feels Dangerous to Overactive Minds. It explains why hyperactive minds perceive calmness as a threat rather than comfort, exploring the neurobiological and psychological roots of their restlessness. Stillness brings hidden fears to the surface, and only by accepting silence can the mind rediscover genuine peace.

You can use your preferred automatic translator or your browsers built-in translation feature to read this article in English.

مطالب مرتبط

فکر های بیش فعال: آیا بیش از حد فکر می کنید و روی کارهایتان تأثیر می گذارد؟

بیش از یک میلیارد گوشی آی فون تا به حال فروخته و فعال شده: برای اپل ارتقا مهم تر از…

تأثیر رنگ های اتاق خواب بر کیفیت خواب و کاهش استرس؛ برترین رنگ ها برای آرامش فکر

اندروید هم اکنون بیش از یک میلیارد کاربر فعال 30 روزه دارد و در پی 5 میلیارد دیگر است

7 اپلیکیشن آرامش دهنده فکر برای بهتر خوابیدن

چرا برخی مخترعان به اختراعات خود بیش از حد ایمان دارند؟ روان شناسی فکر خلاق و وسواسی مخترعان

منبع: یک پزشک
انتشار: 13 آذر 1404 بروزرسانی: 13 آذر 1404 گردآورنده: persianproud.ir شناسه مطلب: 2404

به "چرا آرامش برای فکر های بیش فعال تهدیدآمیز است؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "چرا آرامش برای فکر های بیش فعال تهدیدآمیز است؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید