چرا فیلم های خانوادگی غم انگیز دیزنی خوب نمی فروشند؟
به گزارش مجله افتخار، کم پیش می آید که کمپانی دیزنی در گیشه شکست بخورد. اما وقتی نوبت به فیلم های افسانه ای خانوادگی اش می رسد، از آن فیلم هایی که قرار نیست تبدیل به فرانچایز شوند و فقط ساخته و فروخته می شوند، باید گفت این کمپانی در سال 2018 چندان هم در گیشه پیروز نبوده است. دیزنی با بلاک باسترهایی مثل پلنگ سیاه (بلک پنتر)، انتقام جویان: جنگ ابدیت و شگفت انگیزان 2 فقط در سینماهای آمریکا به فروش 2.5 میلیارد دلاری رسید. سال جاری برای هواداران فیلم های دیزنی سال بزرگی بوده است. اما وقتی نوبت به فیلم هایی می رسد که متعلق به خود دیزنی هستند، یعنی قصه هایی که ساخته و پرداخته خودشان است، اوضاع فرق می نماید.

سال جاری دیزنی دو فیلم خانوادگی به بازار داد که هیچ کدام فرانچایز نبودند؛ فیلم چین خوردگی در زمان (Wrinkle in Time) ساخته آوا دوورنی و فیلم کریستوفر رابین (Christopher Robin) به کارگردانی مارک فورستر. کریستوفر رابین که همین هفته افتتاحیه اش بود. هر دو فیلم اقتباس آزادی از یک سری داستان ادبی هستند (فیلم دوورنی براساس اولین کتاب سری بچه های دوست داشتنی نوشته مادلاین لنگل ساخته شده در حالی که فیلم فورستر از متریال و کاراکترهای کتاب ای.ای.میلنه استفاده نموده است). البته از لحاظ عملی هر دوی آنها فیلم های مجزایی هستند و شاید بگردد تصور کرد که خودشان سرآغاز یک سری فیلم باشند.
هر دو فیلم در گیشه سینماها فروش چندان خوبی نداشتند. چین خوردگی در زمان فقط 132 میلیون دلار فروش کرد (در حالی که بودجه فراوری آن حدود 250 میلیون دلار بود) و کریستوفر رابین در هفته اول نمایش اش کمتر از 30 میلیون دلار فروخت و بودجه ساختی که برای آن گزارش شده 75 میلیون دلار است! کارشناسان احتمال یک مشکل را در این فیلم ها می دهند: این فیلم ها برای بچه ها بیش از مقدار ترسناک هستند. بازاریاب های سینما معتقدند که کاملا تعیین است خانواده ها نمی خواهند ریسک نمایند و به تماشا فیلم های بروند که ممکن است برای بچه های کوچکترشان آسیب زننده باشد و آنها را دچار زخم های روحی و روانی کند.
هر دو فیلم از اداره ارزیابی فیلم های سینمایی درجه PG را دریافت نموده اند به این معنا که فیلم ها برای بچه ها توصیه نمی شوند و بچه ها باید تحت نظارت والدین به تماشای آنها بنشینند. کریستوفر رابین بخاطر بعضی از صحنه های اکشنش شامل درجه بندی شده و چین خوردگی در زمان برای بعضی از نشانه های تماتیک داستانی اش برای بچه ها مناسب تشخیص داده نشد. اگرچه این درجه بندی برای خیلی از تماشاگران بدون مشکل بنظر می رسد اما واقعیت این است که اسامی درجه بندی ها واقعا نشان نمی دهد که هر فیلم چقدر سیاه و تاریک است. قابل درک است که فیلم دوورنی بیشتر برای بزرگترها ساخته شده باشد. به هر حال کتاب های لنگل هم برای سن بالای 9 سال نوشته شده اند و همواره هم خط روایی تاریکی داشته اند. چین خوردگی در زمان داستان سفر به دنیا دیگری است که به وسیله نیروی ذهنی تاریکی اداره می گردد. زمان نمایش فیلم هم کاملا زیرکانه انتخاب شد تا مخاطبانش بیشتر نوجوانان باشند.
گرچه فیلم می توانست برای همه اعضای خانواده باشد اما گرافیک کامپیوتری ضعیفش به آن ضربه زد. جلوه های ویژه ای که هر چه تیزرهای بیشتری از فیلم منتشر شد بیشتر توی ذوق می زد. گرافیک کامپیوتری قرار بود به موجوداتی زندگی ببخشد که کابوس کاراکتر اصلی داستان در دنیای مثل ناکجاآباد بودند. بعد از اینکه درجه فیلم هم PG شد جای تعجب نداشت که خیلی از خانواده ها از تماشاش صرف نظر کردند چون ظاهر فیلم برای بچه ها زیادی تند و خشن بنظر می رسید. هرچند پیغام فیلم درباره این که باید خودتان باشید برای همه گروه های سنی مفید بود.
وقتی نوبت به کریستوفر رابین می رسد البته اوضاع فرق می نماید. آن غم سنگینی که قلب را تا نیمه فیلم فشرده می نماید در بازاریابی اولیه فیلم محو شد و بخش روشن تر فیلم را به مخاطبان نشان دادند. اولین تریلر فیلم با تمرکز روی معرفی برترین رفیق بچگی کریستوفر رابین (با بازی ایوان مک گرگور) یعنی وینی خرسه منتشر شد. گرمای تماشا آن خرس عروسکی بامزه که زنده شده مجذوب کننده بود. اما تریلرهای بعدی تم بزرگسالانه فیلم را بیشتر آشکار کرد. و خب غیرقابل اجتناب هم بود: مرد بزرگسالی که با بحران میانسالی روبه رو شده و دوستان عزیز دوران نوجوانی و جوانی اش را فراموش نموده است. خب راستش این داستانی نیست که بچه ها برای تماشا فیلمش به هوا بپرند. در پرده دوم فیلم، کریستوفر رابین و وینی پو در یک جنگل تاریک غمگین رها می شوند. کریستوفر نگرانی برگشتن به دوران بزرگسالی اش را دارد و دست و پنجه نرم کردن با مشکلاتش در حالی که پو می خواهد رفیق پیدا کند. فورستر این روایت را چنان پیش می برد که شاید چندان به مذاق تماشاگران جوانترش خوش نیاید. سرانجام فیلم البته خوش است اما اواسطش واقعا می تواند روح را جریحه دار کند. حتی ممکن است بنظرتان ترسناک بیاید.
سال 2016 دیزنی بازسازی اژدهای پیت را روی پرده سینماها برد که مشابه کریستوفر رابین بود. یک برداشت بزرگسالانه از یک داستان افسانه ای دوست داشتنی. آن فیلم هم در گیشه ها آغاز خوبی نداشت اما به تدریج توانست فروش خودش را به 150 میلیون دلار برساند. درست مثل فیلم فورستر، برداشت دیوید لووری از افسانه یک پسر و اژدهایش صحنه های سخت و اشک انگیزی داشت. اصلا دیزنی بدون یک یتیم و تراژدی اش چه معنایی دارد؟ منتها باید آن را به روشی مبتکرانه مدیریت کرد. اتفاقی که در بیشتر سکانس های کریستوفر رابین رخ نمی دهد.
منبع: indiewire
منبع: دیجیکالا مگ